میگه ما چجوری بوجود اومدیم؟
میگم خدا
میگه نه! چجوری شد که ما از پدر و مادر متولد شدیم؟! چه اتفاقی افتاد؟
هنگ کردم
نامردا بزرگترا میخندیدن میگفتن بذار آخر جلسه بهت میگیم
پ.ن: نوشتم شاید شمام مواجه شدید باهاش. در موردش فکر کنید.
میگه ما چجوری بوجود اومدیم؟
میگم خدا
میگه نه! چجوری شد که ما از پدر و مادر متولد شدیم؟! چه اتفاقی افتاد؟
هنگ کردم
نامردا بزرگترا میخندیدن میگفتن بذار آخر جلسه بهت میگیم
پ.ن: نوشتم شاید شمام مواجه شدید باهاش. در موردش فکر کنید.
میگه هادی میخوای مثل پیرمردا یه گوشه سینه بزنی؟
سر تکون میدم که آره
کاپشن نیم وجبیشو میده بهم و میدوه وسط و توی راه یه: حواست بهش باشه میگه
داره وسط خودشو میکشه
پسر خوبیه. خندهروئه. نماز جماعتیه.
حرارة فی قلوب المومنین رو اینجوری هم میشه دید.
میگه چرا مغولها به چندنقطه حمله کردند و به یکجا حمله نکردن؟
میگم نمیدونم. میخوای چیکار؟ مغولها رو از کجا میشناسی؟
میگه سوال درس بعدی اجتماعیمونه میخوام سرکلاس جواب بدم O.o
پ.ن: اصلاً مگه از "مغولها" توی اجتماعی میاد؟ زمان ما داستان "خانواده آقای هاشمی" بود
میگه برام برو خواستگاری!
میگم چرا خودت نمیری؟
میگه روم نمیشه.
میگم پ هنو مرد نشدی!
میگه دو نفرو میخوام. این که میدونم جواب رد میده بعدش میریم اون یکی O.o
میگم بازم نشد. هنو مرد نشدی...